no one has seen it
but
believe me
the shoot
that will be
the finest plant in the world
is buried under this putrid heap of
repeated words
no one has seen it
but
believe me
sometimes
I
am
really
in a gentle way
a good poet
– she came
looked at me
laid her head on the rock
and imagined the sunset
in all directions of the world
مردم ندیده اند
ولی
باور کن
جوانه ای
که
لطیف ترین گیاه های دنیاست
در زیر این تپه ی عفین کلمات تکراری مدفونت است
مردم ندیده اند
ولی
باور کن
من
واقعن
گاهی
به طور ملایمی
شاعر خوبی هستم
– آمد
نگاه کرد مرا
سرش را به سنگ گذاشت
و غروب آفتاب را
در تمام جهات جهان تصور کرد
I bought you a dragon
a white china dragon
mustached
pink-hearted
round-nostriled
I limped all the way to
Sohrevardi Street
bought the biggest heart in the world
and tons of wrapping paper
wrapped up for you
my heart
most romantic of hearts
in the world
which is pink like your pants legs
the heart I bought from Sohrevardi Street
is Small
but is enough
to keep me alive
برایت اژدها خریده ام
اژدهای سفید چینی
سبیل دار
قلب صورتی دار
سوراخ دماغ گرد دار
رفته ام لنگان
و از سهروردی برای خودم
بزرگترین قلب دنیا را
و کاغذ فراوان کادو خریده ام
قلبم را
که رمانتیک ترین قلب دنیاست
و عین پاچه های تو صورتی< است را
کادو نموده ام برات
قلبی که از سهروردی خریده ام
اسمال است
ولی برای زنده ماندن من کافی است
these very bony hands of mine
that you say
smell of dust
I'll wash them clean
from dirt and ash
hang them on the clothesline
with clothespins
the wind will blow through my fingers
my hands will
call you calmly
from the balcony
creak creak
creak creak
you will come
like a snake
breath in the ears
of my hands
then
the wolves of my washed hands
will wake
by the snake's breaths
and tear the breathing
snake apart
limb from limb
همین دستهای لاغرم را که
می گویی
بوی خاک می دهند
دستهای ام را
از خاک و خاکستر
تمیز می شورم
و با گیره
وصل می کنم به بند
باد توی انگشتهام می آید
و دستهام
از توی بالکن آرام
جیر جیر
جیر جیر
صدات می کنند
تو می آیی
مثل مارها
و در گوش دستهام
نفس می کشی
بعد
گرگ های دستهای شسته ی من
از نفس های مار
بیدار می شوند
و مار نفس کشیده را
جرواجر و
پاره پاره می کنند
we're going praying
praying is easy stuff
for hearts very light
like ours
praying is easy
we're going praying
if it rains
we'll shed a tear or two
then love, romance and the rest of the story
until morning
—which is not that probable I should say —
if it doesn't
if you're sucked
already
out of your last drop
I
will be thirsty
and you know better
better than the whole world that
the thirsty me
is infinitely beautiful
if we pray
and it won't rain
close your eyes
and see thirst
galloping like a horse
across plains
every night
eternally
می رویم دعا
دعا کار آسانی است
برای قلب های خیلی سبک
مثل ما
دعا کار آسانی است
می رویم دعا
و بعد دعا اگر باران بارید
ما هم گریه کرده
عاشق و رمانس و باقی قضایا تا صبح
و اگر احیانن
— که احتمالش کم است گفته باشم ولی حالا —
اگر باران نیامد
و دیگر
برای مکیدن حتی
قطره ای نداشتی
من
تشنه خواهم شد
و تو
بهتر می دانی
بهتر از تمام دنیا که
تشنه ی من
خیلی
بی نهایت زیباست
اگر دعا کردیم
و باران نیامد
چشم هات را ببند
و تشنگی را ببین
که مثل اسب ها
می دود در دشت
تا ابد
هر شب ها
like a whore
with fake eyes
and fake gestures
stripped
naked
lithe
in the club
with her men
wanting even more from her
like a butterfly
who's short
four wings only or five
to reach the sun
like a stupid feathered man
who has jumped off the roof
I flap my wings
and fall into the sea
slowly
panting
مثل جنده ای
که چشم هایش مصنوعی است
و اداهای مصنوعی دارد
و توی کلاب
لخت و
تراشیده و
برهنه شده
و مردهاش
بازهم
بیشتر از او می خواهند
مثل پروانه ای که
برای رسیدن به خورشید
چار پنج بال ناقابل کم دارد
مثل مرد احمق پرداری
که از روی بام خانه پریده
پر می زنم
به نفس می افتم
و می افتم
آرام در دریا
like a cold skyscraper
behind whose curtains
her girls
in nightgowns
in short dresses
encourage
the city
towards futility
like a cemetery
with stone angels
whose private parts
suffer from
pilfering ivies
and low hedges
like a coffin
that's too patent-leathery
and beautiful
to hold a body
مثل آسمانخراشی سرد
که در پشت پرده هایش
دختر هاش
با لباس خواب و
پیرهن کوتاه
خود را
و شهر را به
بیهوده بودن
تشویق می کنند
مثل قبرستانی
با فرشته های سنگی
که عورت هاشان
از دستبرد پیچک ها و
شمشادهای کوتاه
رنج می برد
مثل تابوتی
که
برای مرده دار شدن
زیاده از حد
ورنی و زیباست
a wolf
won't need an owner
won't bow
I
will
only
watch your herd
watch your house
howl for you on the hill at night
sleep at the door of your cabin
I will let you
sink your claws
in my mane
I'll rip the burglars for you open
lick your beard
but you will not
ever
be my owner
گرگ
صاحب نمی خواهد
آدم نخواهد شد
من
فقط
مواظب گله ات هستم
مواظب خانه ات هستم
شبها برات روی تپه زوزه می کشم
و پای در کلبه ات می خوابم صبح
و می گذارم که
پنجول هات را
توی یال هام بیاندازی
دزدهات را پاره می کنم
و ریشهات را
لیس خواهم زد
ولی نمی توانی
هرگز
صاحبم باشی
through the clouds
softly move
like a high-class she-wolf
over fresh snow
or a mustached red dragon
through the clouds
blend with people's laughters
flee from the world
and never think
whose tears
the crazy people
are laughing at
بگذر
به نرمی از میان ابرها
چون ماده گرگ با کلاسی
که از میان برف های تازه می گذرد یا
ا ژدهای سبیل دار سرخی
که از میان ابرها
برو لای خنده های مردم
بگریز از دنیا
و فکر نکن اصلن
مردم دیوانه
دارند به اشکهای که می خندند
so much it snowed
the hills are
laden with
frozen lizards
with beaks half open
frozen owls
are busy singing
eternal songs
fragile is
the world
fragile is
the tender body of the snakes
fragile is
the hand of the rivers
and the gossamer
of the bird's feathers
the old rabbit
is looking
wistfully
at the pack of wolves
shuffling down the hill
آنقدر برف باریده
و تپه ها
از جنازه ی
سوسمارهای یخ زده
پر است
و جغدهای یخ زده
با دهان نیمه باز
شاغل به آوازی
تا ابد هستند
جهان شکستنی است
هیکل لطیف مارها
شکستنی است
دستهای رودها
شکستنی است
و پره های نرم پرنده ها
خرگوش پیر
با حسرت
دسته ی گرگهای پاکشان از تپه را
نگاه می کند
a tender world
is in the bodies of the wolves
that only
rabbits can see
rabbits can wish
rabbits can plunge
their teeth in
remember
when the cold
blows snow at your coat
up on a mountain
and the wind repeats in your ears
"Nice, nice, what a highbrow
beautiful babe"
remember
a tender world
is in the bodies of the wolves
that only
Rabbits can see
جهان لطیفی
در تنان گرگ هاست
که تنها
خرگوشان می بینند
خرگوشان آرزو می کنند
و خر گوشها به نیش می کشند
یادت بماند
وقتی که سرما
برف می زند به پرزهات
روی کوهی
و باد در گوشت
تکرار می کند
" به به
به به
عجب داف روشنفکر زیبایی "
یادت باشد
جهان لطیفی
در تنان گرگ هاست
که تنها
خرگوشان می بینند
the living room
is packed with
dead whales
the fluorescent moon
is buzzing
a short stick
is sick on the stairs
too late to get wounded now
the mountain is
too old to die
all the poems of the world are sad
they encourage you
to kiss and to kiss
like you
when naked
هال خانه
پر از
وال های مرده است
ماه فلارسنت
ویز می زند
عصای کوتاهی
روی پله ها
بیمار است
دیگر برای زخم شدن دیر است
کوه برای مردن پیر است
تمام شعرهای غمگین دنیا
مثل برهنه ات آدم را
به بوسه های پیاپی
تشویق می کنند
a coffin
has risen
in the horizon
carried by angels
a bloody coffin
a dracula in a suit in its heart
—appropriate imagery
now is the time for the morale
refer to your previous poem
build yourself credit, you dog
imagine yourself in the scene
you needed these points
the tree you planted
in your land
has become a cypress
trembling and massive
with ugly monsters
hanging
many stars
in its branches
تابوتی
از افق
بر دوش فرشته ها
تابوت خونینی
طلوع کرده است
با دراکولای کت شلوار پوشیده ای در قلبش
—تصویر مناسبی است
اووم
الان وقت نتیجه ی اخلاقی است
به شعر قبلی ات اشاره کن
برای خودت
کردیت بساز سگ
خودت را
توی صحنه تصور کن
تو به این امتیازها
نیاز داشتی
در
زمینی که داشتی
درختی که کاشتی
سروی شده است
لرزان و گنده بک
با هیولاهای
زشت و آویزان
ستاره ستاره
روی شاخه هاش